عاشقانه های مادرانه
سلام عشق من.دختر گلم دیشب ساعت ٧ .٨ که مصادف بود با ٢٥ شهریور ٩٢ تو چهار پنج قدم راه رفتی و یه دنیا ذوق و شادی و کیف برای من و بابا به ارمغان اوردی.وقتی با پاهای قشنگت قدم بر می داشتی خیلی هیجان انگیز بود انقدر که نمی تونم توصبیفش کنم.قربون پاهات و قدمهای قشنگت برم گل من.عزیز مامان شیرین کاریات انقدر زیاد شده که نمی دونم چی بنویسم.گلمدستت رو می ذاری روی دهنت و با هر خندهای می خندی.خیلی وقتا مانند ما ادم بزرگا الکی می خندی و خودت می دونی فقط الکیه.عزیز مامان خودت وایمیستی و برای خودت دست میزنی.خودت قاشق به دست می گیری و غذا می خوری و بیشتر از اینکه بخوری می ریزی.عزیز شیرینم خیلی دوستت دارم.
نویسنده :
مامانی
17:50